تعريف اختلالات مربوط به اعتياديا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت رفتارهاي مواد جويانه از طرف بيمار ميباشد ويا اينكه اصطلاح ”مصرف غير قانوني مواد“ مبناي تعريف اختلالات مربوط به اعتياد قرارميگيرد.
امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از وابستگي به مواد (substance dependence) نام برده ميشود، هر چند كه در ميان مردم اين بيماري ”اعتياد“ و خودبيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.
بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلاتمتعدد ناشي از مصرف مواد قادر بر قطع مصرف آن نيست. مصرف مواد يك الگوي رفتاريناسازگارانه و بيمار گونه است كه بروز علائم رفتاري، رواني، شناختي و جسمي بهاختلالهاي باليني در فرد مصرف كننده منجر ميشود. اين اختلالها عبارتند از:
1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف مواد براي رسيدن به سطح قبلي رواني و جسمانيناشي از اثر مواد بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.
2- بروز علائم ترك: عدممصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات،اسهال و استفراغ ظاهر ميشود.
3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطعمصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كارنميباشد.
4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايههاي ديگران و خانوادهرا مصرف ميكند.
معتادي كه در اثر ابتلا به بيماري اعتياد, انواع و اقسام جرم را مرتكب ميشود, بايستي مسئوليت جرمهايي را كه مرتكب ميشود, بپذيرد و عقوبت آن را هم تحمل نمايد. اين گُنگي حتي در قوانين كشور آمريكا هم وجود دارد و هنوز مسئولان قوة قضاييه آمريكا و پزشكان متخصص در مورد تعريفي كه بتواند براي هر دو طرف قابل قبول باشد, به توافق نرسيدهاند. من شخصاً در آمريكا بهعنوان معتاد دستگير شدم. در ايران هم مانند آمريكا چنين قانوني وجود دارد كه اعتياد جرم است و معتاد مجرم شناخته ميشود, اما اعتياد در اين دو كشور بهعنوان بيماري نيز تعريف شده و در حال حاضر براي برخورد با آن راههاي مختلفي پيشنهاد شده است. در ايران, مدت كوتاهي است كه برخورد با مسئلة اعتياد و راههاي رهايي از آن جدي گرفته شده است. بعد از سالها دوري از وطن, دو روز پس از ورود من به ايران يعني سي و يكم فروردين 1373 با كمك سازمان بهزيستي و چند نفر از دوستان هميار و همراه كه در خارج از كشور با پديدة بهبودي و رهايي از بيماري اعتياد آشنا شده بودند, ?گروههاي خودياري دوازدهقدمي? را در مركز بازپروري قرچك ورامين كه مركز بازپروري تهران بود داير كرديم. درآن زمان يكي از مسئولان ادارة بهزيستي به ما گفت: ?ما براي شما هنوز فكر درستي نكردهايم و عدهاي معتقدند كه شما مجرمايد و امكان ترك براي شما وجود ندارد و بايد امثال شما را گذاشت سينهكش ديوار و در عين حال كساني هم هستند كه ميگويند شما بيماريد و ما هنوز نميدانيم كه به كدام يك از اين دو دسته توجه كنيم و گرايش پيدا كنيم. حالا شما بياييد كارتان را شروع كنيد, ببينيم چه ميشود.? ايشان يعني همين شخصي كه اين حرف را زد, اكنون در زمرة نزديكترين و صميميترين دوستان ماست. حدود نُهسال است كه از حضور ما در ايران و تشكيل انجمنهاي دوازدهقدمي ميگذرد.