صوفيان اين عهد ، در ايران و آنيران ،اثرهايي كه غالباً در مرتبه هاي دوم و سوم قرار دارند ، بنظم و نثر پديد آورند و آيين پيشينيان را در اين دنبال كردند . هيچ يك از اين كتابها و دفترها ارزش آثار عارفان بزرگ گذشته را ندارد ، نه از حال و ذوق و فصاحت آنان در اينجا اثريست و نه از عمق فكر و انديشة پارديي از آنها در اينها خبري . بيشتر در آنها به بيان آيينها و سنت ها ، تعبير و اصطلا حها و يا تكرار مطلبهاي گذشتگان با شرح و بياني كه درخور زمان باشد توجه شده است . بعضي هم در شرح حال و اثرها و سخنان عارفان پيشين و يا ترجمه احوال مشايخ متأخر است .
بقاي تصوف
درستست كه ستيزه جوييها ي عالمان مذهبي ، از ميانه عهد صفوي ببعد با تصوف و صوفيان و حتي با عرفان ايراني ، سخت و طولاني بود ، ليكن باه همه شدت و توانايي نتوانست بنياد اين جريان خاص فكري و ذوقي را بر اندازد .
نهضت هاي صوفيان شيعي مرهب دوران تيموري كه پيش از ين اشاره كرده ام ضامن بقاي تصوف در دوران ترويج قهر آميز تشيع و همچنين در عهد غلبه عالمان قشري مي توانست بود و چنين نيز شد زيرا صوفيان شيعي در زمره ديگر شيعيان ، بي آنكه حاجت بتظاهر داشته باشند ، توانستند خود را از دوره شدت عمل بيرون كشند و بحيات اجتماعي خود ادامه دهند .
از سويي ديگر ميان عالمان اخباري و اصولي و بعضي از حكيمان بيش و كم كساني بودند كه يا خود بنحوي تمايل بمقالات عارفان و صوفيان داشتند و يا در برابر آنان خاموش مي نشيتند و بدين طريق صوفيان مجال بازماندن و گسترش دايره كوشايي خود مي بافتند .
اين قصر كه نمونه منحصر به فردي از معماري كاخهاي عهد صفوي است، در اوايل قرن يازدهم هجري به فرمان شاه عباس اول ساخته شد و شاه صفوي سفراء و شخصيت هاي عاليقدر را در اين كاخ به حضور ميپذيرفته است. اين كاخ داراي 5 طبقه است كه هر طبقه تزئينات مخصوص دارد. در زمان شاه عباس دوم به بناي اصلي افزوده شده و شاه و ميهمانانش از تالار همين عمارت، مناظر و چوگان و چراغاني و آتشبازي و نمايش هاي ميداني را تماشا مي كردند . اين قصر كه «دولتخوانه مباركه نقش جهان» و «قصر دولتخوانه» نام داشت، نمونهمنحصر به فردي از معماري كاخهاي عهد صفوي است. مينياتورهاي هنرمندانه رضاعباسي،نقاش معروف عهد شاهعباس، نقاشيهاي گل و بوته، شاخ و برگ، اشكال وحوش و طيور و گچ بري هاي زيباي آن به شكل انواع جام و صراحي در تاقها و ديوارها تعبيه شده است . گچبري هاي اتاق صوت با هدف آكوستيك طراحي و اجرا شدهاند تا نغمهها و صداها به طور طبيعي و دلنشين شنيده شوند .
عالي قاپو به دو صورت تلفظ گرديده كه براي هر كدام وجه تسميهي است. آنچه بيشتر در مورد محاورات و مكاتبات متداول مي باشد عالي قاپو است كه مركب از كلمه عالي و قاپوي تركي به معني در مي باشد يعني باب عالي و مراد اينست همان طور كه در عثماني باب عالي معمول بوده بين ايرانيان شيعه هم چنين يابي وجود داشته كه مانند باب عالي عثمانيه ا مورد احترام بوده است و از اين رو كليه كساني كه مي خواستند وارد عالي قاپو شوند بايد خم شده آستانه را بوسيده و داخل شوند و حتي شاه عباس هم هنگام دخول باين عمارت از اسب پياده مي شده است. گذشته از اين عالي قاپو محل تحصن مقصران و گناهكاران بوده كه هر جاني و يا گناهكاري كه وارد درب عالي قاپو مي گرديد كسي نمي توانست او را از آنجا بيرون بياورد مگر به امر شاه صفوي و خلاصه عالي قاپو همان احترامي را داشت كه باب عالي در عثماني داشت