روابط با جامعي دانشي و اهل فضل و فضيلت از دشواري ويژه اي برخوردار نبود. آن دسته از آنان كه حريم قنات را وسعت داده بودند، كنج عافيت را رب گنجهاي غنيمت ترجيحمي دادند و به تعبير صاحب قابوسنامه به همان چهار چيز كه شيخ ابوسعيد ابوالخير رحمه الله گفته است كه آدمي را از آنها گريز نبود:«اول ناني، دوم خلقاني، و سوم ويراني، چهارم جاناني، هر كس بر حد و اندازه او از روي حلال» و يا ادني از آن رضايت مي دادند و در ميرو وزير و سلطان را پيرامن نمي گشتند، خلق را نيز بدانان ارادتي تمام مي افتاد و بي طمعيشان را فوزي عظيم مي شمردند. سكان اخلاقي جانعه و منزلتهاي والاي مذهبي و ديني را در دست و ديده آنها مي ديند و به شوق و رغبت تمام حمايتشان مي كردند. جالب است كه اينان حتي در پيشگاه نفوذكساني كه جزء سلاح چيزي را واسطه كار نمي شمردند نيز هميشه احترام خاص خود را داشتند بر صدر مي نشستند و قدر مي ديدند. باري، ارباب قدرت از آنان ياري مي طلبيدند و انفاس خيرشان را واسطه بقاي ملكت خويش مي شمردند. كم پيش نيامده است كه سلاطين مقتدر غزنوي و سلجوقي و خوارزمشاهي و حتي مغولي و بعدها هم تاتاري، دست التجا به دامن اولياي زمان خود دراز كرده و يا حتي تظاهر به جانبداري از آنان نموده باشند. چه، اهل نقوا هميشه گرامي بوده اند و دانشمندان وفضلاي برحق جامعه نيز جايگاه رفيعي داشته اند.
ابن سينا (شيخ الرئيس ابو علي سينا) ياپور سينا (۹۸۰ - ۱۰۳۷) دانشمند, فيلسوف و پزشک ايراني بود. وي ۴۵۰ کتاب در زمينههاي گوناگون نوشتهاست که تعداد زيادي از آنها در مورد پزشکي و فلسفهاست. جرج سارتون او را مشهورترين دانشمند سرزمينهاي اسلامي ميداند که يکي از معروفترينها در همهٔ زمانها و مکانها و نژادها است. کتاب معروف او کتاب قانون است.
زندگي
ابن سينا بلخي يا پورسينا حسين پسر عبدالله زاده در سال ۳۷۰ هجري قمري و در گذشته در سال ۴۲۸ هجري قمري، دانشمند و پزشک و فيلسوف بود. نام او را به تفاريق ابن سينا، ابوعلي سينا، و پور سينا گفتهاند. در برخي منابع نام کامل او با ذکر القاب چنين آمده: حجةالحق شرفالملک شيخ الرئيس ابو علي حسين بن عبدالله بن حسن ابن علي بن سينا البخاري. وي صاحب تأليفات بسياري است و مهمترين کتابهاي او عبارتاند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکي.
«بوعلي سينا را بايد جانشين بزرگ فارابي و شايد بزرگترين نماينده حکمت در تمدن اسلامي بر شمرد. اهميت وي در تاريخ فلسفه اسلامي بسيار است زيرا تا عهد او هيچيک از حکماي مسلمين نتوانسته بودند تمامي اجزاي فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامهاي از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکي روشن مورد بحث و تحقيق قرار دهند و او نخستين و بزرگترين کسي است که از عهده اين کار برآمد.»(اموزش و دانش در ايران، ص۱۲۵)